چراغ قرمز......
پشت چراغ قرمز پسرکی با چشمانی معصوم و دستانی کوچک گفت:
چسب زخم نمی خواهید؟ پنچ تا صد تومن
آهی کشیدم و با خود گفتم
تمام چسب زخمهایت را هم بخرم نه زخمهای من خوب می شود نه زخمهای تو.....
پشت چراغ قرمز پسرکی با چشمانی معصوم و دستانی کوچک گفت:
چسب زخم نمی خواهید؟ پنچ تا صد تومن
آهی کشیدم و با خود گفتم
تمام چسب زخمهایت را هم بخرم نه زخمهای من خوب می شود نه زخمهای تو.....
کاش می شد همچو آواز خوش یک دوره گرد
زندگی را با رفیقان بار دیگر دوره کرد
سینه ام یک دفتر تا خورده است
واژه هایش خیس وسرد و مرده است
من نمی گویم ولی انصاف نیست
دوریت گویی دلم را برده است
آرامش چیست؟
نگاه به گذشته و شکر به خدا
نگاه به آینده و اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جستجوی خدا
نگاه به درون و دیدن خدا
لحظه هایتان سرشار از بوی خدا
گاهی میان عقل و دلم جنگ می شود
قلبم به گوشه ای خزیده و بیرنگ می شود
پرسیدم از طبیب؛ سبب را طبیب گفت:
حتمأ دلت برای کسی تنگ می شود
دار بزن خاطرات کسی که تو را دور زد
حالم خوب است
اما گذشته ام درد میکند
بزرگی روحت را میان دستانت پنهان کن
که بزرگ بودن میان مردم کوچک سخت است
مزارت عشق را بی تاب کرده
فلک را بنده ی سرداب کرده
گواهی می دهد این قبر کوچک
که مردی را از خجالت آب کرده
.......
بارالها آرامش را همچون دانه های برف
آرام و بیصدا بر سرزمین قلب بزرگوارانی
که برایم عزیزاند ببار
از عرش صدای ربنا می آید
فریاد خوش خدا خدا می آید
فریاد که درهای بهشت باز کنید
مهمان خدا سوی خدا می آید
ماه بندگی و دلدادگی بر همگان مبارک
التماس دعا
ماه شعبان ، ماه خوبیها رسید
ماه فضل و رحمت و رضوان رسید
بانگ آمد بر تمام خاکیان
چون حسین آمد به دنیا
نور اعلا هم رسید
بعد از آن آمد به دنیا ابوالفضل با وفا
در پی آن دو خوبان ، هم امام سجاد رسید
در نهایت میرسد در ماه شعبان
دو گل دیگر ز باغ رسول دو سرا
هم علی اکبر این پرچمدار زیبای جوان
هم گل نرگس زهرا، مهربان یار با وفا
ماه شعبان ماه خوبی و صفاست
در همه روزش ز مهر دنیای ما هم پر بهاست