قصه چای داغ...
داشتم چای می نوشیدم...
یکباره دلتنگ شدم
بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد
همه با تعجب نگاهم کردند!!!!
لبخند تلخی زدم و گفتم
(( چقدر داغ بود))
داشتم چای می نوشیدم...
یکباره دلتنگ شدم
بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد
همه با تعجب نگاهم کردند!!!!
لبخند تلخی زدم و گفتم
(( چقدر داغ بود))